چرا ابتدا بايد با خودتان ازدواج كنيد؟!
شما اول بايد به خود متعهد باشيد، پيش از اينكه بتوانيد به فرد ديگري متعهد باشيد، من اين هفته ازدواج خواهم كرد. هفته گذشته با خودم ازدواج كردم!!!
چرا بايد با خودتان ازدواج كنيد ( قبل از اينكه با فرد ديگري ازدواج كنيد )
با نزديك شدن روز ازدواجم، بسيار هيجانزده بودم. جزئيات عروسي آماده بود، لباس و جواهرات انتخاب شده بود و من و نامزدم با آگاهي تمام مشغول طراحي جشن ازدواجمان بوديم. ناگهان در لحظهاي وحشتناك، من شك كردم! معدهام درد گرفت. سرم گيج ميرفت و به تمام دلايلي فكر ميكردم كه چرا نبايد با اين فرد ازدواج كنم. قد او بيش از حد كوتاه است. شايد عاشق او نباشم. آيا احساسي كه من دارم درست است؟ من درحال غرق شدن بودم و مي ترسيدم. هنگامي كه در آينه خيره شدم و درپي دريافتي عميق بودم، متوجه شدم كه من با ترديد نسبت به خود و ترس و شرمساري از گذشتهام ازدواج كردم و تا قبل از رفع اين مشكلات نميتوانستم با صداقت به آيندهي مشتركم با جاش وارد شوم.
در آن لحظه ميدانستم كه هنوز به خاطر طلاقم از خود متنفرم. يا شايد به طور دقيقتر بخاطر ازدواج اول خود. من همسر سابقم را بي قيد و شرط دوست نداشتم. من دعوا راه ميانداختم، اداي آدمهاي از خود گذشته را در ميآوردم و رفتاري از خود مطمئن داشتم. من اداي زنان وظيفه شناس را درميآوردم،شام درست ميكردم و لباسها را ميشستم و سپس با او دعوا ميكردم كه چرا كمكم نميكند. توقع داشتم بداند من در هر لحظه چه ميخواهم و سپس به دليل برآورده نكردن خواستههايم سرش داد ميزدم. سالها او را به خاطر طلاقمان سرزنش ميكردم، اما ناگهان فهميدم در اعماق وجودم، خود را به دليل رفتارم در زندگي مشترك مقصر ميدانستم !
"شما مجبور نيستيد چيزي بيش از آنچه هستيد و يا بخشنده تر باشيد تا كسي دوستتان بدارد. شما همينطور هم دوست داشتني هستيد."
حقيقت اين است كه من خود را غرق در ازدواجم كرده بودم. من به جاي نگهداري از خود سعي در راضي كردن او داشتم. به خوبي به ياد دارم وقتي چيزي را ميخواستم و آن را به دست نميآوردم چطور جنجال راه ميانداختم. من روياهايم را فدا كردم، زندگي مطلوبم را فدا كرده و بخشهايي از خودم را مخفي كردم؛ فكر ميكردم اگر از او حمايت كنم كافيست، اما نبود. اگر ميخواستم اينبار موفق باشم بايد ابتدا خودم را درست ميكردم.
و اينگونه بود كه مهمترين عهد عمرم را بستم. به ساحلي كه قرار بود چند روز ديگر در آنجا با جاش ازدواج كنم رفته و ابتدا با خودم ازدواج كردم. تعهدات خود را نوشتم ، براي دعا خواندن زانو زدم و در حالي كه دستم را روي قلبم گذاشته بودم با صداي بلند تعهداتم را يك به يك خواندم :
تعهد ميدهم كه به نداي قلبم گوش كنم .
تعهد ميدهم كه هدف بزرگ خود را دنبال كنم.
تعهد ميدهم كه حقيقت را راجب خود بگويم.
تعهد ميدهم كه بگذارم دوستم داشته باشند.
تعهد ميدهم كه خود را تحسين كرده، بدنم را گرامي بدارم و به طور مثبت و مطمئني خودم را ستايش كنم.
تعهد ميدهم كه هواي خودم را داشته باشم و هر روز به خود بگويم كه عاشق خودم هستم.
تعهد ميدهم كه از خودم با شيريني و خوشمزگي و لذت پذيرايي كنم.
تعهد ميدهم كه پيش از هر چيزي به فكر خودم باشم.
من معشوق خود هستم و جسم و روح و قلب و ذهنم از آن من است!
حقيقت اين است كه تعداد كمي از ما واقعا عاشق خود هستيم. من تمام روز اين موضوع را ميبينم. زناني كه از خود متنفرند، بخاطر تندي با فرزندانشان خود را سرزنش ميكنند، خود را شكنجه ميكنند كه چرا باكسي كه دوست ندارند ازدواج كرده اند. زناني كه زير فشار، خواسته هاي خود از زندگي را رها كرده اند.
دوست داشتن خود يعني: به روياهايتان "آري" بگوييد. به خواسته هاي افراد و فعاليتها "نه "بگوييد. قبل ازاينكه تسليم خواستهي ديگران شويد، به حقيقت وجودي خود رجوع كنيد. به خودتان گوش دهيد. خود را ببخشيد.
من نميگويم كه خودخواه و كاملا غيرقابل انعطاف باشيد. خصوصا وقتي عزيزانتان به كمك شما نياز دارند. اما اين كار را به اين دليل انجام دهيد كه ظرفيت آن را در خود ميبينيد. اين كار را از سر عشق انجام دهيد، نه از سر ترس، احساس گناه، شرم و سرزنش ديگران.
عشق به خود تمريني روزانه است. حمايتي است كه شما هر روز از خود ميكنيد. يعني در هر تصميم خود عشق را انتخاب كنيد، حتي اگر موجب ناراحتي لحظه اي ديگران شود. شما مجبور نيستيد چيزي بيش از آنچه هستيد و يا بخشنده تر باشيد تا كسي دوستتان بدارد. شما همينطور هم دوست داشتني هستيد. مي دانم كه ميخواهيد به ديگران كمك كنيد؛ من هم ميخواهم. اما نيازهاي شما هم مهم است. اگر درمانده، گرفته و ناتوان باشيد به درد هيچكس نخواهيد خورد. شما نياز به مراقبت از خود و محبت به خود داريد. شما نياز به صرف زمان براي خود داريد. شما نبايد و نميتوانيد سلامتي خود را فداي آسايش ديگران كنيد.
عهد ببنديد كه ابتدا خود را دوست داشته باشيد.
منبع:آي بانو